یادداشت دانشجویی
نبرد ازلی
حزب شیطان هرکه را بتواند فکر و عملش را تسلیم میکند و اما آنکه را مقاومت کند و تسلیم نشود از هراس حیات خودش، جانش را میگیرد یا نه بهتر است بگوییم شهیدش میکند.

یادداشت دانشجویی
حزب شیطان هرکه را بتواند فکر و عملش را تسلیم میکند و اما آنکه را مقاومت کند و تسلیم نشود از هراس حیات خودش، جانش را میگیرد یا نه بهتر است بگوییم شهیدش میکند.
به گزارش پایگاه خبری-تشکیلاتی بعثنا، رقیه محمدیمصیری؛ معاونت سیاستورزی بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان شهیدباهنرشهرکرد در یادداشتی با عنوان «نبرد ازلی» نوشت:
تقابل حق و باطل از آغاز خلقت کار خلقت آدمی، برترین آفریده خدا، به اتمام میرسد و بر اهل آسمان عرضه میشود. بعد از آشکار شدن حقانیت خلقت آدم، فرمان سجده صادر میشود همه سجده میکنند الا یک نفر که قبل از این، خداوند در لوح محفوظ خبر اخراجش را داده بود؛ اما غیر از حق تعالی کسی نمیدانست که آن یک نفر شیطان است.
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَیٰ﴾ (سوره بقره، آیه ۳۴)
شیطانی که مادیت را بهانه میکند و مقابل فرمان حق میایستد. جنی که با عباداتش تا آسمان هفتم بالا میرود، بالاترین درجه را کسب میکند و همنشین فرشتگان مقرب الهی میشود برای استکبارش تا ابد از درگاه الهی مطرود می.شود:
﴿قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ﴾ (سوره حجر، آیه ۳۴)
از خدا مهلت میخواهد تا وقت مقرر که بندگانش را به جز عدهای فریب دهد و به عقوبت خود دچار کند:
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ﴾ (سوره حجر، آیات ۳۶–۳۷)
انسان با فریب شیطان به زمین هبوط میکند. تا مسیر تکوینی خود را بگذراند. شیطان آواز سرخوشی سر میدهد و اولین آوازهخوان زمین میشود چرا که به گمانش در زمین مسیر فریب آدم راحتتر میشود، او برای فریب به نیرو نیاز دارد در جبهه باطل میایستد و فرماندهی میکند. آدمیانی تربیت میکند که ظاهرشان انسانی است، اما خوی شیطانی دارند. باید یارانی تربیت میکرد با اندیشه خودش و به میدان جنگ میفرستاد تا با حق مقابله کنند. حالا در یک سوی این نبرد، لشکر ابلیس صف کشیده و در سوی دیگر لشکر حق و حقیقت.
هدف ثابت با وجود تغییر ابزار و چهرهها ابزار جنگ تغییر کرد، چهرهها، اسمها تغییر کردند، اما یک چیز همیشه ثابت ماند: هدف. در یک جبهه، هدف، استکبار، استعمار و سلطه بود که فرجامش ذلت است. و در سوی دیگر، عدالت، استقلال، مقاومت و رهایی از یوغ استکبار که به وعده الهی فرجامش عزت است و آزادگی.
در نبرد حق و باطل میانه معنای ندارد “میانه” یا “بیطرفی” در این نبرد معنایی ندارد. آنان که خود را بیطرف میخوانند یا ناگزیر رفتارشان در میدان باطل است که فرجامشان مشخص است:
﴿أُولَٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ (سوره مجادله، آیه ۱۹)
یا در میدان حق، که چون جایگاه دقیق خود را نمیدانند، هدف مسیرشان مشخص نیست و موقعیتشان را درک نمیکنند، مدام سردرگماند و چه بسا به ظاهر در میدان حق باشند اما همصدا با باطل باشند. آنها که به قوله میانه هستند؛ میشوند “نخودچیهای بازی” در هر دو میدان حضور دارند، اما در نهایت شکست خوردهاند؛ چون جایی برایشان در جبهه پیروز تعریف نشده است.
هراس مستکبران از مردم آزاده تحت ولایت حق هنگامی که هدف، سلطه و استکبار باشد، اتحاد و استقلال مهمترین مانع محسوب میشوند. مستکبران حتی از کوچکترین اجتماع خانوادگی یا از وجود یک فرد آزاده در هر نقطه از جهان وحشت دارند. آنان از هر منبع نوری که آزادگی و استقلال را بتاباند، میهراسند؛ زیرا اگر این نور همهجا را روشن کند، به معنای پایان سلطه آنان، یعنی پایان تاریکی است. پس، وقتی ملتی یکپارچه و همصدا، صدای حق، استقلال و آزادگی سر میدهد، مستکبران باید از موجودیت خود بترسند و تلاش کنند تا صدای حق را پراکنده کرده و در نهایت صدای خود را جایگزین آن کنند. پس مشکل آنان تنها دین، ولایت یا مردم نیست، بلکه مشکل اصلیشان مردم آزادهای است که تحت ولایت حق قرار دارند.
دامنزدن به اختلافات برای تجزیه و تسلط اختلافات، تفاوتها و هر آنچه که میتواند مرزهای مشترک یک ملت حق طلب را کمرنگ کند و زمینه را برای تسلطشان فراهم، به کار میگیرند. این کار ابزار مستکبران و استعمارگران در طول تاریخ بوده است. هر کجا که نمیتوانستند قومی را مغلوب کنند، به اختلافات درونی دامن میزدند. و به جای درگیری مستقیم، دو گروه را به جان هم میانداختند تا در نهایت آنچه را که میخواهند، برداشت کنند.
﴿وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ﴾ (سوره انفال، آیه ۴۶)
تغییر دستگاه محاسباتی دشمن دستگاه محاسباتی ذهنها را به هم میریزد. حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد و به آرامی و بدون مقاومت، افراد را از میدان حق خارج کند. دشمن اندیشهاش را تولید میکند: در تصویر، موسیقی، نوشته و هرآنچه به مذاق مخاطبش خوش بیاید. فرد را به سمتی سوق میدهد که خود با دستان خود، سپرها را کنار بگذارد یا نه امروزیتر بگوییم: پدافندها را غیرفعال کند و آماده نیزه و موشکهای دشمن میشود. نیزههایی که نه از جنس آهن، بلکه از جنس فکر و اندیشه باطل است.
همین است که در کربلا، رسانه یزید و معاویه با تو کاری میکند که یا شمشیر به دست مقابل حق و آزادگی خودشان در مقابل حسین علیه السلام بایستند. و یا در میانه میدان، حسین علیه السلام را با یزید یکسان بدانند و ندانند حق کدام است! در پایان حزب شیطان هرکه را بتواند فکر و عملش را تسلیم میکند. و اما آنکه را مقاومت کند و تسلیم نشود از هراس حیات خودش، جانش را میگیرد یا نه بهتر است بگوییم شهیدش میکند. و حالا وقتی ملتی بشود ملت شهادت یعنی ملتی که آزادگی و عزت خود را مقابل شیطان صفتان حفظ کرده است.