یادداشت دانشجویی
آیا ترامپ میتواند تهاجم اقتصادی و نظامی را همزمان مدیریت کند؟
یادداشت سعید امیری بهابادی تلاش میکند تا به این سوال پاسخ دهد: آیا ترامپ میتواند تهاجم اقتصادی و نظامی را همزمان مدیریت کند؟
یادداشت دانشجویی
یادداشت سعید امیری بهابادی تلاش میکند تا به این سوال پاسخ دهد: آیا ترامپ میتواند تهاجم اقتصادی و نظامی را همزمان مدیریت کند؟
به گزارش پایگاه خبری-تشکیلاتی بعثنا سعید امیری بهابادی معاونت سیاست ورزی پایگاه شهید بهشتی خراسان جنوبی در یادداشتی نوشت:

دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی ایالات متحده، با بازگشت به کاخ سفید، سیاستهای فشار حداکثری خود را با شدت بیشتری دنبال میکند. این سیاستها، که بر پایه نمایش قدرت و تسلط مطلق بنا شدهاند، دو عرصه اصلی را هدف قرار دادهاند: جنگ اقتصادی از طریق تعرفههای سنگین و تهدیدهای نظامی علیه کشورهایی مانند ایران. هدف اصلی این رویکرد، وادار کردن کشورها به پذیرش توافقاتی است که امتیازات گستردهتری به آمریکا میدهد. اما موفقیت این سیاستها بهشدت به توانایی آمریکا در حفظ قدرت و ثبات در هر دو عرصه وابسته است. کوچکترین ضعف در هر یک از این دو جبهه میتواند پیامدهای جدی و غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد.
ترامپ در عرصه اقتصادی از جنگ تعرفهها بهعنوان ابزار اصلی استفاده کرده است. او با اعمال تعرفههای سنگین بر واردات، تلاش دارد کشورهایی مانند چین، اتحادیه اروپا و حتی متحدان سنتی آمریکا را وادار به پذیرش توافقات جدید کند. این سیاست که هدف آن کاهش کسری تجاری آمریکا و بهبود شرایط اقتصادی داخلی است، بهشدت به قدرت و استحکام اقتصاد داخلی آمریکا وابسته است. اگر اقتصاد داخلی توان تحمل فشارهای متقابل سایر کشورها را نداشته باشد، یا اگر تعرفهها منجر به افزایش هزینهها برای مصرفکنندگان آمریکایی شوند، این سیاست بهجای تقویت، به ضعف اقتصادی و اعتراضات داخلی منجر خواهد شد. علاوه بر این، واکنشهای بینالمللی نیز عامل مهمی است؛ چین، اتحادیه اروپا و سایر کشورها ممکن است از راههایی مانند تشکیل ائتلافهای تجاری یا کاهش وابستگی به اقتصاد آمریکا، سیاستهای ترامپ را تضعیف کنند.
در عرصه نظامی، ترامپ با تهدیدهای مکرر علیه ایران تلاش کرده است تا این کشور را وادار به تسلیم کند. خروج از برجام و اعمال تحریمهای اقتصادی گسترده، بخشی از استراتژی فشار حداکثری علیه ایران بودهاند. اکنون ترامپ ایران را تهدید به آغاز جنگی تمامعیار کرده است. با این حال، او میداند که در صورت عملی کردن این تهدیدها و مواجه شدن با چالشهای نظامی جدی، آسیبهایی فراتر از حوزه نظامی به سیاستهای او وارد خواهد شد. هرگونه ضعف یا شکست در جنگ با ایران میتواند اعتبار جهانی آمریکا را بهشدت کاهش دهد و به سایر کشورها پیام دهد که آمریکا دیگر توان اجرای تهدیدات خود را ندارد. این ضعف باعث جسارت بیشتر کشورهایی میشود که تحت فشار اقتصادی آمریکا قرار گرفتهاند و ممکن است مقاومت بیشتری از خود نشان دهند.
در این میان، نقش متحدان آمریکا نیز قابل توجه است. اعمال تعرفههای سنگین و رفتارهای تهاجمی ترامپ باعث شده روابط آمریکا با بسیاری از متحدان خود، از جمله اتحادیه اروپا، تضعیف شود. در عین حال، کشورهای قدرتمندی مانند چین و روسیه، از این فرصت برای تقویت نفوذ خود و ایجاد ساختارهایی مستقل از آمریکا استفاده کردهاند. اگر ترامپ نتواند حمایت بینالمللی کافی را جلب کند، این تضعیف روابط جهانی میتواند استراتژی فشار حداکثری او را ناکام کند.
نکته مهم این است که احتمال آغاز جنگ میان ایران و آمریکا بسیار کم به نظر میرسد. ترامپ بهخوبی آگاه است که هرگونه درگیری نظامی با ایران، بهویژه اگر با چالشها و مشکلاتی همراه باشد، میتواند نقشه او برای جنگ تعرفهها و وادار کردن سایر کشورها به توافقات جدید را برهم بزند. چنین جنگی نهتنها منابع و تمرکز آمریکا را از جنگ اقتصادی منحرف میکند، بلکه ممکن است به کاهش نفوذ جهانی این کشور منجر شود. بنابراین، استفاده از تهدیدهای نظامی بهعنوان ابزاری برای فشار، بدون عملی کردن آنها، به نظر گزینهای ایمنتر برای ترامپ خواهد بود.
در نهایت، سیاستهای ترامپ در عرصه اقتصادی و نظامی بهشدت به نمایش قدرت و توانایی آمریکا در مدیریت پیچیدگیهای داخلی و خارجی وابسته است. اگر آمریکا در بهترین شرایط خود نباشد و در یکی از این دو عرصه با مشکلات جدی روبرو شود، آسیبی غیرقابل جبران خواهد دید. ضعف در هر یک از حوزهها میتواند به فروپاشی سیاست فشار حداکثری منجر شود و جایگاه آمریکا را در سطح جهانی تضعیف کند. ترامپ، برای حفظ این استراتژی پرخطر، باید بهدقت اقدام کند و از هرگونه اشتباهی که میتواند این نقشه را برهم زند، اجتناب کند. در غیر این صورت، پیامدهای سنگین و غیرقابل پیشبینی نهتنها برای او، بلکه برای کل آمریکا در انتظار خواهد بود.