شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴

۰۹:۴۷ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۰

مصاحبه

ساختار جدید مرکز تربیت معلم، طرحی برای تضعیف یا تقویت؟

حدیث روزبهانی، جانشین خواهر مرکز بسیج دانشجویی فرهنگیان، در گفت‌وگو با بعثنا، طرح «تبدیل مراکز تربیت‌معلم به ۳۱ دانشگاه ملی در استان‌ها» را مغایر مأموریت تربیت‌معلم انقلاب اسلامی دانست و خواستار بازنگری جدی در آن شد.

حدیث روزبهانی جانشین خواهر مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان

به گزارش پایگاه خبری تشکیلاتی بعثنا، حدیث روزبهانی، جانشین خواهر مر‌کز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان در مصاحبه با خبرنگار بعثنا و در نقد به طراحی جدیدی که در حوزه ساختار مراکز تربیت معلم اخیراً دستور کار قرار گرفته، عنوان کرد:

غفلت سیاست‌گذار از ماهیت مأموریتی مراکز تربیت‌معلم

پیش از ارائه استدلال ها و بررسی ابعاد مختلف ماده ۷ مصوبه کیفیت بخشی به دانشگاه فرهنگیان که بر تغییر و بازآرایی ساختار مراکز تربیت معلم و تبدیل آن ها به ۳۱ دانشگاه ملّی در استان ها دلالت دارد؛ لازم است روی برخی نکات که متاسفانه مورد غفلت و ساده انگاری لایه سیاست گذار قرار گرفته دست گذاشت. و قدری بیشتر و پررنگ تر این ظرافت ها را متذکر شد.

طراحان این ایده، بدون توجه به آثار ضمنی برخی تصمیمات در حوزه ساختار، بنا دارند تا خلاء های حوزه مدیریتی، راهبری و ساختاری این دانشگاه را مشخصاً با الگوگیری و تقلید از سایر دانشگاه های وزارت علوم من جمله دانشگاه آزاد اسلامی پوشش دهند. پرسش اساسی اینجاست که مگر نه این ساختار باید تجسم هدفی باشد که به سبب آن مرکز تربیت معلم تاسیس شد؟ اگر آری، چرا باید عاریتی از سایر دانشگاه ها باشد؟ این تغییر در ساختار، مقوّم کدام نگاه است؟ تا چه میزان در تحقق ماموریت تربیت معلّم انقلاب اسلامی، اثر گذار است؟

دانشگاه فرهنگیان، مأموریتی متفاوت از سایر دانشگاه‌ها

طراحان معتقدند که هم وزن شدن مراکز تربیت معلم با سایر دانشگاه های وزارت علوم، در اعتبار بخشی و ارتقاء سطح کیفی آن موثر است. این درحالیست که از سال ۱۳۹۰، دانشگاه فرهنگیان مشخصاً تاسیس شد تا ماموریتی منحصر به فرد را در راستای تربیت معلمان آینده ساز کشور دنبال کند. توجه به این مهم کافیست تا افراد را متقاعد سازد که از قیاس و هم ردیف قرار دادن مرکز تربیت معلم در عرض دیگر دانشگاه ها اجتناب ورزیده. و هرگونه تغییراتی را در حوزه ساختار متناسب با نیاز و اقتضائات تربیت معلم اعمال کنند.

این طرح، مستند به ادله زیر، نیاز به بازنگری و رفت و برگشت های کارشناسی جدی تری دارد.

۱. نادیده گرفته شدن فعل تربیت، اقتضای دانشگاهی شدن:

مطابق این تعریف، دانشکده های علوم تربیتی، علوم پایه، تربیت بدنی، علوم انسانی و …. از یکدیگر تفکیک خواهند شد و تربیت تخصصی و دانش افزایی صرف به جای تربیت تمام ساحتی معلم موضوعیت پیدا خواهد کرد. حاکمیت نگاه تخصصی در فرایند آموزش دانشجومعلمان، سبب تضییع و تضعیف هویت یکپارچه دانشجومعلمان می‌شود‌. در این صورت چه تفاوتی میان تحصیل در رشته های تخصصی در سایر دانشگاه های وزارت علوم، با مرکز تربیت معلم وجود دارد؟

بعلاوه آنکه، مواردی از قبیل تعدد پست های اداری و مدیریتی (افزایش ۵۰۰۰ پست اداری)، ادغام معاونت فرهنگی و دانشجویی، تاکید بر موضوع پژوهش و تربیت معلم پژوهنده به جای پررنگ شدن بعد هویتی دانشجومعلمان، بی توجهی به قید تربیت معلمان چندمهارتی مورد تاکید در سند تحول بنیادین و حرکت به سمت تربیت معلمان تخصصی، عدم‌ برقراری نسبت واضح با نیاز و تغییرات امروز آموزش و پرورش در حوزه های مختلف و … ، همگی مؤید آن است که ساختار جدید عملاً به خدمت تربیت معلم در نخواهد آمد. و گذار از بحران های ساختاری دانشگاه، تنها در دانشگاه محوری و نه ماموریت محوری دیده شده است.

۲. شأن حاکمیتی دانشگاه تربیت معلم، خط قرمز انقلاب اسلامی:

از خطراتی که ارکان سنگر تربیت معلم را تهدید میکند، دور شدن از شأن حاکمیتی است. از جمله دلایل دانشگاه ملی شدن را، تفویض اختیار به استان ها در حوزه های مختلف عنوان می‌کنند. که متاسفانه این ایده نیز اقتباس شده از الگوهایی است که در سایر دانشگاه ها بعضاً در حال اجراست. بدین صورت که اختیار به استان ها تفویض می‌شود و سازمان مرکزی تنها یک شأن نظارتی می‌گیرد.

این در حالیست که اگر دانشگاه های استانی، در حوزه هایی نظیر مالی، انتصابات، محتوا و این قبیل موضوعات، اختیار پیدا کنند، اولاً دچار شکاف و فاصله جدی میان کیفیت دانشگاه ها در استان های مختلف خواهیم شد. کمانکه دست اندر کاران این ایده، با دسته بندی استان ها در چهار گروه و طبقه، خود برای توزیع ناعادلانه بسیاری از موارد در استان ها پیش قدم شده اند.

ثانیاً پس از تفویض اختیار، امکان نظارت، راهبری و سیاستگذاری کلان از سازمان مرکزی سلب؛ و به تنوع ۳۱ استان، مدل ها و رویکرد های مختلفی اخذ خواهد شد. که با دور شدن از هویت یکپارچه معلمان، نهایتاً به تعاریف گوناگون و سلیقه ای از معلّم خواهد انجامید.

حاکمیتی بودن و تمرکز در بسیاری از امورات در تربیت معلم، الزامی است. و باید برای حفظ و تقویت آن تاکید ورزید و نه آنکه خواه یا ناخواه به تضعیف آن در چنین طرح هایی دامن زد.

۳. ساختار جدید، برآمده از درک صحیحی از میدان، اقتضائات و کمبودهای آن نیست:

ضعف در حوزه های زیر ساختی من جمله فضای فیزیکی، راهی جز شیفت بندی خواهر و برادر در واحد های آموزشی باقی نمی‌گذارد. که این اتفاق، به طور جد تربیت شبانه روزی و فعالیت های فرهنگی مورد نیاز در بستر تربیت معلم را ناممکن خواهد ساخت.

کمبود هیئات علمی، عدم‌ تناسب تعداد دانشجومعلمان با گروه های آموزشی و … نیز از جمله مواردی هستند که لایه سیاستگذار، کمترین توجهی به آن ها ندارد.

روزبهانی تاکید کرد؛ نظر به آنکه طرح مذکور مدت ها در خفا مورد بحث و بررسی عده ای محدود از سیاست گذاران قرار داشته؛ خلاء جدی کار کارشناسی و مطالعات پشتیبان در آن احساس می‌شود. به طوریکه مجموعه ای از نقدهای بنیادی به آن وارد است که پیش تر مختصراً عنوان شد.

لزوم بازنگری جدی و تعریف چارچوب اختصاصی برای طرح ۳۱ دانشگاه

یکی از پیشنهاداتی که در حال حاضر قابل طرح است، تعیین چهارچوب و تعاریفی اختصاصی در طرح ۳۱ دانشگاه ملی شدن است. به گونه ای که حافظ مناسبات و اقتضائات تربیت معلم باشد؛ من جمله تغییر پست ها مبتنی با رویکرد تربیتی، ارائه ضوابط و شاخصه های جدید در جذب اساتید هیئت علمی و اجتناب از هرگونه اقدام و سیاست گذاری به طوریکه سبب انحراف از رویکرد اصلی تربیت معلم و حرکت به سمت تقلید از سایر دانشگاه های وزارت علوم شود.

هشدار نسبت به تغییرات آزمایشیِ برگشت‌ناپذیر

وی در ادامه عنوان کرد: متاسفانه آنچه که مکرراً از سوی طراحان عنوان میشود، تغییر ساختار برای مدتی محدود و بصورت آزمایشی است. این گزاره در حالی مطرح می‌شود که واضحاً پس از اعمال تغییرات ساختاری و اطلاع از آسیب ها و تبعات آن، امکان بازگشت به عقب وجود نداشته. و برگرداندن وضعیت به سابق ممکن نیست‌.

با عنایت به موارد فوق، جریان دانشجویی دانشگاه فرهنگیان به طور جد پای کار توقف این فرایند و بازنگری در بسیاری از مفاد آن خواهد بود تا آن زمان که متضمن حفظ و ارتقاء سیاست های مرکز تربیت معلم بعنوان مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت باشد.

مطالب مرتبط