چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴

۱۵:۱۹ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۲

یادداشت دانشجویی

از تحول بنیادین تا تخریب بنیان‌ها

در این نسخه ترمیمی از سند تحول بنیادین بعضاً مواردی به چشم می‌خورد که با بنیان‌های نظری انقلاب اسلامی در تضاد هستند.

از تحول بنیادین تا تخریب بنیان‌ها

به گزارش پایگاه خبری-تشکیلاتی بعثنا، مانی جوادی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان مرکز آیت الله بهجت(ره) فومن در یادداشتی  پیرامون نسخه ترمیم یافته سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نوشت:

یادداشت مانی جوادی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان مرکز آیت الله بهجت فومن پیرامون نسخه ترمیم یافته سند تحول بنیادین

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مکان امنی برای نظام تعلیم و تربیت کشور و نقطه صفر تحول

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۱۳۸۹ در پی سخنان رهبری برای لزوم ایجاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش با همین هدف تا چشم انداز سال ۱۴۰۴ ایجاد شد.
این سند قرار بود بتواند به آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی در تمام ابعاد فرهنگی، علمی، اجتماعی و اقتصادی تحقق ببخشد. و دانش آموزان را طبق ساحت‌های شش گانه تربیت کند. تا در نهایت امر بتواند آنها را به حیات طیبه برساند.

مقرر شده بود که متن این سند هر ۵ سال یکبار مورد بازبینی قرار بگیرد تا بتواند پاسخگوی نیازهای روز آموزش و پرورش باشد تا امر تحول بنیادین در بهترین حالت خود انجام بپذیرد.

از سال ۱۳۹۰ که سند تقریباً در جریان قرار گرفت تا سال ۱۴۰۳ هیچ بازبینی در سند رخ نداد، تا اینکه در سال ۱۴۰۳ نسخه ترمیمی آن انتشار یافت، نسخه‌ای که تمام آمال و آرزوهای نسخه قبلی سند را بر باد داد. نسخه‌ای که گویی نه تنها نمی‌توانست ما را به سمت حیات طیبه برساند بلکه ما را به حیات خبیثه سوق می‌داد.

در این نسخه ترمیمی از سند تحول بنیادین بعضاً مواردی به چشم می‌خورد که با بنیان‌های نظری انقلاب اسلامی در تضاد هستند:

۱. هدف عملیاتی ۱۲، راهکار ۴ـ۱۲:

مشارکت دانشگاه‌های برتر و حوزه‌های علمیه با مدیریت دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی در تنوع بخشی به مسیر ورود به معلمی، تربیت تخصصی، حرفه‌ای و دینی و حفظ کرامت دانشجو معلمان.

این راهکار در نسخه ترمیمی سند تحول صراحتاً با بیانات رهبری که می‌فرمایند:

باید اینجور باشد که حتی یک معلم از غیر از این مسیر (دانشگاه‌های فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی) وارد آموزش و پرورش نشود

در تضاد است؛ چرا که ایجاد مسیرهایی جدای از دانشگاه‌های فرهنگیان و شهید رجایی فتح بابی خواهد بود برای ورود معلمان گزینش نشده و تربیت نشده به آموزش و پرورش و این امر لطمه جبران ناپذیری را به تربیت نسل جدید وارد خواهد کرد. پس شایسته است به جای تنوع بخشی به راه‌های جذب معلم، به فکر توسعه کمی و کیفی دانشگاه‌های فرهنگیان و شهید رجایی باشیم تا طبق نظر صریح رهبری مسیر عبور معلم و ورودش به آموزش و پرورش صرفاً از اینجا (دانشگاه‌های فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی) باشد.

۲. هدف عملیاتی ۲۲، راهکار ۵ـ۲۲:

طراحی سازوکارهای تولید، تدوین، اجرا، نظارت و ارزیابی برنامه درسی در سطح مدرسه.

آیا واقعاً تمام مدارس ما توان تولید و تدوین برنامه درسی خود را دارند؟!

البته تفسیر به رأی‌های زیادی هم می‌شود از این راهکارها داشت اما چیزی که عیان است آن است که بسیاری از مدارس ما حتی از کیفیت کافی آموزش نیز برخوردار نیستند چه بسا که بخواهند توان خود را برای تدوین و تولید برنامه درسی به کار بگیرند.

اصلاً آیا سیستم نظارتی برای این محتواهای تولید شده در نظر گرفته شده است یا مدرسه‌ای در فلان منطقه می‌تواند محتوای برنامه درسی خود را بر طبق امیال شخصی‌اش تدوین کند؟

نیمه متمرکز یا غیر متمرکز کردن سیستم آموزشی ایران با وجود قومیت‌های مختلف آن هم با این پهنه و وسعت امری نیست که بتوان به این سادگی آن را آغاز کرد.

۳. هدف عملیاتی ۲۲، راهکار ۶ـ۲۲:

طراحی و اجرای نظام تشویق و پاداش مالی بر اساس میزان بهره‌وری منابع در عملکرد مدرسه.

این امر زمینه‌ساز دامن زدن به افزایش دوگانگی بین مدارس می‌شود.

مدارسی که در مناطق سرمایه‌دار شهر هستند طبیعتاً به دلیل برخورداری از کیفیت بالای آموزش، پاداش بیشتری دریافت خواهند کرد و مدارسی که در مناطق مستضعف شهر هستند به دلیل کیفیت پایین آموزش، پاداشی دریافت نخواهند کرد و این موجب می‌شود مدارس در یک چرخه نامتناهی از باز تولید مدارس سرمایه‌دار با کیفیت بالا و مدارس مستضعف با کیفیت پایین قرار بگیرند.

۴. هدف عملیاتی ۲۷، راهکار ۵ـ۲۷:

مشارکت بخش‌های دولتی و غیردولتی در انجام امور مربوط به تولید، چاپ، توزیع مواد و منابع آموزشی در چارچوب سیاست‌های نظام تربیت رسمی و عمومی.


چرا باید رویکرد مسئولین به آموزش و پرورش آنقدر هزینه آور باشد که حتی بخواهند دست‌های بخش خصوصی و غیردولتی را به اموری مثل تولید منابع آموزشی باز بکنند و بعد بگویند در چارچوب سیاست‌های نظام تربیت رسمی و عمومی؟!

مگر این تضاد که بخش غیردولتی و خصوصی بخواهند طبق قوانین رسمی و عمومی رفتار بکنند امکان‌پذیر است؟!

این راهکار می‌تواند موجب ایجاد سوگیری‌هایی در تولید منابع آموزشی و توزیع ناعادلانه مواد و منابع آموزشی شود.

هدف عملیاتی ۲۷، راهکار ۶ـ۲۷:

تقویت و گسترش مدارس غیردولتی با اصلاح و بازنگری قوانین و مقررات موجود، تسهیل در تاسیس و حمایت از فعالیت‌های تربیتی آنان، با حفظ کارکردهای سیاست گذاری و نظارتی نظام تربیت رسمی و عمومی.


تقویت و گسترش مدارس غیردولتی یعنی به حاشیه رفتن مدارس دولتی تا جایی که کاملا از کارکرد خود عقب بمانند و دیگر لزومی برای وجود آنها نباشد. یعنی ما دور عدالت آموزشی، آموزش رایگان و عمومی را خط بکشیم. و آن را فقط برای طبقه خاصی از جامعه فراهم کنیم. طبقه‌ای که پول تحصیل را دارد و همواره هزینه می‌کند تا فرزندش در رشته‌های نظری پولساز مانند پزشکی تحصیل کند. و این یعنی بازتولید طبقه سرمایه‌دار همیشه ادامه خواهد داشت. گسترش مدارس غیردولتی یعنی نقطه آغاز عدول از ارزش‌های انقلاب اسلامی و دور شدن از هویت ایرانی. در وضع فعلی هم که مدارس غیردولتی در تعداد بالا در حال فعالیت هستند تقریباً تمام نکات بالا دارد رخ می‌دهد. چه بسا که این مدارس در روند تقویت و گسترش هم قرار بگیرند. که در این شرایط دیگر خطر خصوصی‌سازی آموزش و نئولیبرالیسم دامنگیر ما خواهد بود.

همچنین در ابتدای فصل هشتم این سند می‌خوانیم:

با اقامه «آموزش و پرورش به مثابه امر ملی»، نگاشت نهادی با مفهوم «نحوه تعامل و همکاری آحاد مردم وهمه دستگاه ها و نهادهای کشور در تحقق اهداف تربیتی و اجرای سند تحول بنیادین» بر این پایه استوار است که در یک جامعه پویا و مبتنی بر ارزش های مشترک جهانی، هر انسانی وظیفه دارد برای این پرسش که “من برای تعلیم و تربیت کودکان کشورم چه کرده ام؟” پاسخی سزاوار ارائه دهد. بدیهی است که اقدام ملی در این عرصه نیازمند هماهنگی و هم افزایی است.

از عبارت “ارزش‌های مشترک جهانی” در بند بالا رویکرد نگارندگان سند به خوبی روشن می‌شود. اینکه گویی تاریخ ۲۰۰۰ ساله ایران و پیوند آن با ارزش های والای اسلامی به گونه‌ای است که نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای ما باشد. و ما باید جامعه‌ای مبتنی بر ارزش‌های مشترک جهانی بسازیم.

سوال اصلی در اینجا این است که ارزش‌های مشترک جهانی را چه کشورهایی مشخص می‌کنند؟ و این ارزش‌ها بر چه اصول و مبانی استوار هستند؟

در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اروپایی و غربی همجنسگرایی یک امر بسیار عادی تلقی می‌شود و تبدیل به یک ارزش شده است. آیا این ارزش مشترک جهانی باید وارد فرهنگ غنی ایرانی اسلامی ما هم بشود؟

یا ارزش مشترک جهانی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و چشم بستن بر روی کشتار کودکان در غزه. یا حتی ارزش مشترکی که حق انرژی هسته‌ای و مقابله با ظلم را از ما می‌گیرد. آیا جامعه ما باید مبتنی بر این ارزش‌ها باشد؟!

پس ما باید از تمام ارزش‌های ایرانی-اسلامی خود مثل: عدالت، مقابله با ظلم، میهن دوستی، دفاع از حق مظلوم، ایثار، شهادت، مجاهدت و… عدول کنیم.

سند تحولی که قرار بود آغازگر مسیر برای ایجاد تحولی در آموزش و پرورش بشود که میراث تمدنی هزاران ساله ایرانی-اسلامی ما به نسل‌های جدید منتقل بشود تا بتوانیم به تمدن اسلامی برسیم و در نهایت پرچم این انقلاب را به دست صاحب اصلی آن، حضرت ولیعصر عجل الله برسانیم این است؟

نمی‌توانیم اسم این را ترمیم بگذاریم، این یک تخریب همه جانبه است.

مطالب مرتبط