جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴

۰۹:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۵/۲۶

روایت

معلم بی‌کلام

سلسله روایت‌های مدرسه اربعین از معلمان حسینی

روایتهای حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس از مدرسه اربعین قسمت دوم معلم بی کلام

به گزارش پایگاه خبری-تشکیلاتی بعثنا، حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس طی روایت هایی به مدرسه اربعین معلمان حسینی پرداخت:

روایتهای حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس از مدرسه اربعین قسمت دوم معلم بی کلام

آفتاب، از پشت موکب‌ها سر کشیده و نسیم گرم، میان پارچه‌های رنگارنگ می‌پیچد و صدای مداحی با همهمه‌ی زائران در هم آمیخته بود .

موکب‌ها، مانند ایستگاه‌های یک مدرسه‌ بودند. در هر توقف، درس های زیادی وجود داشت؛ از لبخند موکبدار گرفته تا نگاه زائر پیر و همت جوانانی که بی‌مزد، در خدمت دیگران‌ بودند؛این‌جا، درس‌ها با گچ نوشته نمی‌شد، با عمل معنا می‌گرفت.

در این میان، دختری آرام، پشت به شلوغی ایستاد. بر شانه‌اش حمایلی سفید داشت که نشان از این بود که او تنها نیست.در این مسیر،یارانی داشت که با او هم‌مسیر و هم پیمان بودند. چشمم به کوله‌اش افتاد؛ جایی که عکسی سیاه‌وسفید، به‌سادگی چسبانده شده بود.
چهره‌ی عکس، جوان بود اما نگاهش، پیرتر از سال‌هایش. این همان نگاهی بود که فقط بر خاک جبهه دیده می‌شود؛ نگاهی که هم رنج را دیده، هم امید را. جوانی که روزی با گچ سپید، الفبای معرفت را در کلاس نوشت و روزی دیگر، با خون سرخ، جمله‌ی آخر درسش را بر خاک جبهه امضا کرد.

شعار کاروان را ، با خودم زمزمه کردم : «تا قدس، با مشق مقاومت و قلم تربیت». این جمله، برای من دیگر فقط یک شعار نبود؛ شرح‌حال همه‌ی مسیر بود. عهدم بود.و این عهد، میراث همان‌ شهیدی‌ست که آن دختر عکسش را به دوش می‌کشید.

با هرگامی که در مسیر برمی‌داشتم،بیشتر این عقیده در ذهنم روشن می‌شد که اربعین یک جاده‌ی خاکی بین دو شهر نیست؛ یک مسیر تربیت است، که از نجف آغاز می‌شود، به کربلا می‌رسد، و در دل نسل‌هایی امتداد پیدا می‌کند که هم قلم را می‌شناسند، هم پرچم را.

نسلی که از شهیدان دانشجومعلم آموخته‌اند که آموزش، اگر با ایمان و ایستادگی همراه شود، می‌تواند تا قدس پیش برود.

و من باور دارم روزی خواهد رسید که تاریخ، با احترام بنویسد: «این نسل، فرزند اربعین بود؛ نسلی که از مدرسه‌ی کربلا فارغ‌التحصیل شد و با گام‌هایش، به قدس رسید.

مطالب مرتبط