به گزارش پایگاه خبری-تشکیلاتی بعثنا، حسین سعیدی معاون سیاست ورزی پایگاه بسیج دانشجویی مرکز آموزش عالی شهدای مکه تهران پیرامون نبرد استعمار و استقلال در یادداشتی نوشت:
امروز که نبردی حساس برای آینده ایران و جهان اسلام رویداده و جنگ برای مرگ و زندگی جبهه حق و جبهه باطل شکل گرفته، لازم است که به ریشه های این نبرد که در طول تاریخ اشکال مختلفی داشته و امروز به دستان ما رسیده، نگاهی دوباره بیاندازیم.
از ابتدای خلقت بشر نبردی شکل گرفته که یکسوی آن جبهه حق و در سوی دیگر جبهه باطل قرار دارد. این نبرد در طول تاریخ همواره تکامل یافته و اشکال متفاوتی به خود گرفتهاست. در پانصد سال اخیرِ بعد از شکل گیری تمدن نوین غرب که پس از رنسانس اتفاق افتاد، به شکل نبرد استعمار و استقلال درآمده است.
ماهیت این نبرد
در ابتدای شکلگیری، این نبرد وجههای کاملا نظامی داشت و برای کسب صرف منافع مادی بود. اما این نبرد نیز در طول دوران خود دچار دگرگونی شده و اهداف و ابزار های آن تغییر کردهاند. اما در عصر حاضر مهمترین جلوه نبرد استعمار و استقلال، نبرد جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی است.
اولین بعد: بعد نظامی-امنیتی
این نبرد دارای ابعاد متفاوتی است؛ اولین بعد آن، بعد نظامی و امنیتی نبرد است. در ابتدای این جریان و شروع تشکیل دولت صهیونیستی بر منطقه فلسطین قدرت نظامی خاصی متوجه صهیونیستها نبود. و آنان جایگاه محکمی در این منطقه از لحاظ امنیتی و نظامی نداشتند. اما با مرور زمان و با حمایت دولت های استعماری غرب هر روز بر قدرت آنان افزوده میشد. به طوری که در اولین جنگ بین صهیونیست ها و مردم فلسطین که منجر به تشکیل اسرائیل شد اعراب شکست سختی متحمل شدند. و نتوانستند از کشور خود محافظت کنند.
در جنگ دوم اعراب و اسرائیل به رهبری جمال عبد الناصر که حاکم مصر بود و توانسته بود جامعه عربی را همراه خود کند نیز به دلیل پشتیبانی تمام قد غرب از اسرائیل اعراب دوباره شکست خوردند و نتوانستند کاری کنند. این معادله همواره ادامه داشت تا زمانی که در سال ۱۹۷۹ در ایران انقلاب اسلامی پیروز شد. و دوباره بارقه های امید در دل مسلمانان جوانه زد و شروع اضمحلال نظامی و امنیتی اسرائیل کلید خورد. نمونه آن اخراج صهیونیست ها از لبنان که چند سال در اختیار آنان و طرفدارانشان بود به دست حزب الله صورت گرفت.
و دیگر نمونه ها که خوانندگان بهتر از حقیر در جریان هستند و مهمترین آنها همین واقعه ۷ اکتبر بود که کمر امنیتی نظامی رژیم را پس از سالیان سال شکست.
بعد دوم نبرد، بعد سیاسی_اجتماعی است
در این بعد است که اصلی ترین حضور مردم و تودهها شکل میگیرد. و در این حوزه است که فعالیت آحاد مردم و اجتماع نقش پیدا میکند و مردم میتوانند به عنوان سربازان خط مقدم در این مبحث ایفای نقش کنند. بعد سیاسی_اجتماعی پشتیبان و حامی دیگر ابعاد نبرد میباشد. و درواقع توان مقاومت و تاب آوری جبهههای نبرد از این حوزه سرچشمه میگیرد. و این مردم هستند که مقدر میکنند کدام طرف شکست میخورد و کدام طرف به پیروزی میرسد. وقتی مردم و اجتماع پشتسر حکومت خود باشند و از آن حمایت کنند، حکومت میتواند تماما بر دشمن خارجی تمرکز کند و در مواقع سخت و دشوار از نیرو های مردمی استفاده کند. مردم باید همانند دهه شصت و دوران دفاع مقدس از لحاظ مالی، امنیتی و امنیت داخلی، تامین نیروی مورد نیاز جبهه و… حامی جبهه خود باشند تا در این عرصه(سیاسی_اجتماعی) موفقیتهای پیدرپی کسب کرد.
بعد سوم: استعمار اقتصادی
بعد دیگری که این نبرد را از دیگر نبرد ها متمایز میکند، استعمار اقتصادی است. جریان استعماری کهن غرب همواره به دنبال روش هایی بوده که با کمترین هزینه و بیشترین سود به اهداف اقتصادی خود برسد.
و بر همین اساس است که شکل گیری دولت های نظامی_امنیتی محور در نقاط مختلف جهان برای آنها از اهمیت حیاتی برخوردار است چرا که شاکله اعمال قدرت و نفوذ آنها در آن منطقه را شکل میدهد.
رژیمصهیونیستی نیز به عنوان یکی از همین دولت های از این قاعده مستثنی نیست. موقعیت راهبردی آن در منطقه غرب آسیا که از یک طرف به دریای مدیترانه و از طرف دیگر به کانال سوئز و دریای سیاه راه دارد این اهمیت را دوچندان میکند. این مطلب با طرح های مختلفی که استعمارگران همواره به دنبال پیریزی آن بودند تشدید میشود، مانند پیمان ابراهیم و… .
از سوی دیگر این نزاع، نزاعی تاریخ ما بین یهود صهیونیستی و شریعت مقدسه اسلام و درواقع اسلام ناب محمدی(ص) میباشد و بسیاری از علل های درگیری بین این دو ریشه در ابتدای ظهور اسلام و آرمان های آن دارد. که در تضاد ریشهای با آرمان های یهودصهیونی میباشد. غفلت از این مطلب ممکن است مارا به خطاهای راهبردی در تحلیل ها و برنامه ریزیهای این جنگ بکشاند.
و در پایان مهمترین مطلب که ورای همه مسائلی که در این یادداشت مطرح شد، این است که هر نفس آزاد و مستقل، هر کشور آزاد و مستقل، هر ایدئولوژی حق طلب و مدافع حقیقت حضور یک چنین غده سرطانی را که همواره به دنبال افساد و به تباهی کشیدن عالم است طرد میکند و از همکاری و مشارکت در کشتار ها و خونریزی های این رژیم سفاک دوری خواهد کرد، چرا که شرط آدمیت همین است.